loading...
زندگی
زیبا بازدید : 1 دوشنبه 25 آذر 1392 نظرات (0)

نمی‌دونم در مورد چی بنویسم. جز بچه دلم نمی‌خواد در مورد هیچی حرف بزنم. هیچی به نظرم مهم نیست. دو شب پیش که با دوستان عزیز و عیاق بودیم من بدون اینکه عامدانه باشه اصلا حرف نمی‌زدم. ساکت شده بودم. آگاهانه نبود ولی بعد دیدم فقط به سوالایی که در مورد بچه می‌کردن جواب می‌دادم. آخر شب یکیشون گفت نیستی‌ها. اصلا تو جمع نیستی.


فقط کارام رو انجام می‌دم و به عکس فسقلیش نگاه می‌کنم و قند توی دلم آب می‌شه. در اوج خستگی یادش میفتم و لبخند می‌زنم.

برای همین نمی‌دونم اینجا چی بنویسم. راستش هر چی الان به مغزم فشار میارم نمی‌دونم در طول روز کلا به چی فکر می‌کنم. در هپروتم ظاهرا! چون نه به آزمایشها فکر می‌کنم نه به زایمان نه به بچه‌داری بعدش. هر چی بشه همون موقع که اتفاق افتاد راجع بهش فکر می‌کنم.

بعد نیست که یک رگه لر دارم همیشه می‌گفتم آدم اگه قراره بچه داشته باشه فقط پسر! ولی الان یک عالمه دلم دختر می‌خواد.


پ.ن: زندگی مجموعه انتخابهای ماست. می‌تونم همینجور ادامه بدم و جز بچه به هیچی فکر نکنم ولی باید پیه دور موندن (احساسی) از دیگران رو به تنم بمالم. هروقت دور موندم فکرشو می‌کنم.

امروز می خوام سایت چت روم را بهتون معرفی کنم که خیلی جالب و باحاله امیدوارم که خوشتون بیاد.

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 19
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 2
  • بازدید کلی : 29